- گرد افشاندن
- پاک کردن غبار چیزی را، پاک کردن تمیز کردن: گیتی امید باقبال تو میدارد که از او گرد بشمشیر بیفشانی. (ناصر خسرو)، صیقلی کردن: پیاپی بیفشان از آیینه گرد که صیقل نگیرد چو زنگار گرد. (بوستان)
معنی گرد افشاندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پراگندن گرد و غبار: کسی را ندانم که روز نبرد فشاند بر اسب من از باد گرد، پاک کردن گرد و غبار زدودن گرد: چون قصه شنید قصد آن کرد کز چهره گل فشاند آن گرد. (نظامی)
فرو ریختن گوهر نثار کردن جواهر: جهان آفرین را همی خواندند بران موبدان گوهر افشاندند
بال و پر مرغ را زدن
بال و پر زدن مرغ
کنایه از ترک کردن کاری به سبب عجز از آن، تسلیم شدن
کنایه از ترک کردن کاری به سبب عجز از آن، تسلیم شدن
عمل گرد افشاندن، دوره ایست که دانه گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلاله مناسبی قرار می گیرد گرد افشانی بدو طریق مستقیم و غیر مستقیم صورت می پذیرد
گل افشاندن بر. گل پاشیدن بر گل ریختن بر: بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم. (سعدی)